تصمیم بر سر دو راهی ها

تصمیم بر سر دو راهی ها:

یکی از چالش های فراگیر در تمام طول زندگی، تصمیم گیری بر سر دو راهی های موجود است. در این میان هر انتخاب می تواند سیر تکاملی ما را تحت

الشعاع خود قرار دهد.

به طور کلی دو راه قابل تامل و بررسی وجود دارد:

۱- انتخاب آگاهانه همراه با یقین
و در مقابل
۲- تصمیم گیری متعصبانه

✅ مبانی انتخاب آگاهانه عبارتند از:

✔️ تلاش، کوشش و پشتکار
✔️ استفاده از علم و تجربیات افراد موفق
✔️ مشورت نمودن با افراد خبره
✔️ تصمیم گیری قاطع همراه با یقین

✅ در مقابل؛ حرکت متعصبانه است که در این مسیر، فرد:
✔️ علم ناقص و یا کمی دارد
✔️ برای درک و فهم مسیر درست، تلاشی نمی کند
✔️ از مشورت با افراد دلسوز و آگاه محروم است
✔️ بر تصمیم اشتباه خود قاطعانه، پافشاری می نماید.

چرا روابط عاشقانه شکست میخورند؟

چرا روابط عاشقانه شکست میخورند؟

مطلب زیر با اجازه از استاد بزرگوار سرکار خانم دکتر بمبئی چی باز نشر می شود.

سلام به شما عزیزان

بعضی مواقع از اطراف می‌شنویم که آدمایی که اتفاقا خیلی عاشقانه بهم علاقه داشتن از هم جدا شدن و چه پارتنر بودن و یا همسر دیگه علاقه‌ای به

ادامه زندگی مشترک ندارن، شوکه میشیم که اونهمه عشق یهو کجا رفت؟!، چیشد که این همه از هم دور شدن و نمیخوان باهم باشن؟! یه وقتایی

هم ممکنه برای خودمون پیش بیاد همیشه که برای همسایه نیست!

در پست بعدی و در ادامه و تکمله صحبت های ایشان، نتیجه مطالعات خود را به اختصار خدمت شما عزیزان تقدیم خواهم نمود.

رمز روابط عاطفی،احساسی و کاری پایدار در چیست؟

رمز روابط عاطفی،احساسی و کاری پایدار در چیست؟

چرا با گذر زمان و پس از جایگزین شدن عاشقانه با روابط عاقلانه، پیوند زوجین کم کم سست می شوند؟

به طور کلی هر کار شراکتی تا کجا به طول می انجامد؟ چرا بعد سال ها رنج و کار طاقت فرسا، دو یا چند شریک صمیمی روابطشان قطع می شود و هر

یک به سمت و سوی خود می روند؟

آیا احساسات، عواطف، هیجانات می توانند تا همیشه متضمن ثبات و دوام روابط ( کاری یا عاطفی) باشند؟

پاسخ های خود را به تفصیل و با ذکر جزئیات برای اینجانب ارسال فرمایید تا در پست بعدی جمع بندی آن را خدمت شما همراهان گرامی تقدیم نمایم.

باسپاس

پیوندهای عاطفی،عاشقی و کاری به هر طریق ممکن شکل می گیرند.

پیوندهای عاطفی، عاشقی و کاری به هر طریق ممکن شکل می گیرند.

اما چالش پیش رو، ثبات و دوام دراز مدت آن هاست.
هر چند عوامل بسیار زیادی در جهت پایداری دراز مدت روابط عاطفی، احساسی و کاری مطرح می شوند؛ اما جمیع این عوامل را در یک چارچوب و قالب کلی می توان بیان نمود:

“نیاز متقابل”

چهار قانون در این باب وجود دارد:
▪️نیازها ترکیبی از مسائل مادی و معنوی هستند.
▪️طول مدت رابطه با میزان نیاز متقابل، رابطه مستقیم دارد؛ بعبارت دیگر هر چقدر نیاز متقابل بیشتر باشد، رابطه دوام بیشتری خواهد داشت.
▪️طول مدت رابطه با مدت زمان نیاز متقابل، رابطه مستقیم دارد؛ بعبارت دیگر تا زمانی که نیاز متقابل وجود دارد، رابطه نیز ثبات دارد.
▪️هر چقدر رابطه صمیمانه تر باشد، میزان ارضای نیازهای متقابل نیز بیشتر می شود و در اثر ناامیدی از ارضای نیازهای متقابل، خشونت و سردی روابط شکل می گیرد.

بر اساس ” نیاز متقابل “ هر دو شریک (عاطفی، کاری و…) به مسیر خود ادامه خواهند داد و تمام ناملایمات، سختی ها، اختلاف سلیقه ها، تندی ها و… را خواهند پذیرفت.
اما زمانی که یکی از طرفین بتواند نیازهای خود را از جای دیگر و یا به گونه ای دیگر تامین کند و یا احساس بی نیازی نماید؛ این رابطه کم کم و یا به یکباره به سردی و خاموشی می گراید.

بعبارت دیگر؛ بودن و نبودن هر یک از طرفین رابطه باید ملموس و محسوس باشد؛ یعنی اگر یک روز حضور نداشتید، خلا وجودتان باید احساس شود و فرد مقابل نیز همینطور…
یعنی:
” بودن و نبودنتان در هر رابطه ای باید برای فرد مقابلتان تفاوت چشمگیر داشته باشد.”

حال تمام توصیه هایی که برای داشتن رابطه ای پایدار ارائه می شود را در این چارچوب قرار دهید.

لذا تا زمانی که طرفین به یکدیگر نیاز دارند، خودبخود تمام این نکات را رعایت خواهند نمود:
– گذشت داشته باشید.
– برای هم وقت بگذارید.
– باهم مسابقه نگذارید.
و….

در انتها یادآور می شوم که روابط دراز مدت با سخنان کلیشه ای و نصیحت گونه استحکام نمی یابند؛ بلکه نیازمند دستورالعملی راهبردی و اجرایی هستند.

انسانها به اقتضای شرایط محیطی خود را تطبیق (نه تغییر) می دهند.

انسانها به اقتضای شرایط محیطی خود را تطبیق (نه تغییر) می دهند؛
اما فقط تا زمانی که در آن محیط قرار دارند.
بعبارت دیگر در این دنیا نمی توان ذات و شاکله هیچ انسانی را تغییر داد؛ بلکه به واسطه تعلیم و تربیت فقط می توان به او سمت و سوی درست بخشید.
البته این تربیت می تواند کم کم و طی چند نسل در ژن ها تثبیت شود.

پس در مسیر زندگی فقط حق انتخاب داریم تا با چه کسی همسفر و همراه شویم؛ کسی که از لحاظ خلق و خو تا حد ۸۰٪ به ما نزدیک باشد.

فارغ از سن، جنسیت، مذهب، نژاد، قومیت با انسانهای خوب دوستی و تعامل مثبت و سازنده داشته باشیم.

نیاز ← هدف ← رفتار

چگونه در اختلاف نظرهای موجود به نتیجه دلخواه دست پیدا کنیم؟

براساس تئوری آقای ویلیام گلاسر، “نیاز” و “رفتار” در دو کفه ترازو قرار دارند؛ هر زمان رفتار و خواسته (نیاز) هم‌‎سو و تقویت‌کننده هم باشند، کفه ترازو برابر می‌گردد؛ بنابراین ضروری است رفتاری در پیش بگیرید که شما را به خواسته و هدفتان نزدیک نماید؛ نه بالعکس.
به‌عنوان مثال اگر می‌خواهید محیط مطالعه آرام باشد، باید رفتاری اتخاذ نمایید که شما را به خواسته خود برساند. در این مورد دعوا و پرخاشگری، جوی منفی ایجاد می‌نماید که دستیابی به هدف را سخت‌تر می‌سازد.

نیاز ← هدف ← رفتار

تغییر چطور اتفاق می افته؟

تغییر چطور اتفاق می افته؟

تا ایده ها، تفکرات و برنامه ها تبدیل به عادت نشوند؛ راه به جایی نخواهند برد.

۳ هفته به طول می انجامد تا یک موضوع با ” تکرار و تمرین” به عادت بدل شود و ۳ ماه به طول می انجامد تا “سبک زندگی” یا همان Life style تغییر کند.

با تبدیل Life style است که می توان به بسیاری از مشکلات و موانع غلبه نمود؛ حتی بسیاری از بیماری های سخت و صعب العلاج درمان می گردد.

شاید به جرات بتوان گفت:
” کارآمدترین و موثرترین راه درمان قطعی اعتیاد، تغییر کامل محیط زندگی به طور کامل همراه با دستیابی به Life style جدید می باشد”.

بخشی از ویرایش جدید کتاب “مشاور من”

لذت و خوشبختی چه تفاوت هایی دارند؟

اکثر مردم گمان می کنند که احساس لذت و خوشبختی دقیقاً یکسان اند؛ در حالی که کاملاً با هم تفاوت دارند.

لذت و خوشبختی چه تفاوت هایی دارند؟
۷ تفاوت عمده وجود دارد:
۱. لذت گذرا است؛ درحالی که خوشبختی بلندمدت است.
۲. لذت مادی است؛ ولی خوشبختی معنوی است.
۳. لذت گرفتن است؛ در حالی که خوشبختی بخشیدن است.
۴. لذت را با مادیات می توان به دست آورد؛ اما خوشبختی با مادیات به دست نمی‌آید.
۵. لذت را در تنهایی تجربه می‌کنیم؛ ولی خوشبختی را در گروه‌های اجتماعی و در کنار عزیزانمان.
۶. لذت افراطی منجر به اعتیاد می شود؛ در صورتی که چیزی به نام اعتیاد به خوشبختی وجود ندارد.
۷. آخرین تفاوت که مهمترین نیز هست؛ این است که لذت بر پایه دوپامین است؛ ولی خوشبختی بر پایه سروتونین.

این دو (سروتونین و دوپامین) نوروترانسمیترهای بیوشیمیایی هستند که در مغز ترشح می شوند.

۱- دوپامین
با هر بار ترشح دوپامین، نورون های بعدی تحریک می‌شوند و این تحریک مکرر نورون ها، معمولاً به مرگ آنها منجر می شود.
یک‌ مثال ساده؛ زمانی است که برای خرید بیرون می رویم و با انجام آن تا چند ساعت حالمان خوب است و این کار مکرر باید تکرار شود…با هر بار خرید مقادیری دوپامین ترشح می شود و در هر بار تعدادی از نرون ها از بین می روند و بدین ترتیب آستانه فرد بالا و بالاتر می رود…

بنابراین نورون ها یک مکانیزم دفاعی ایجاد کرده اند که باعث کاهش تعداد گیرنده ها شده تا آسیب را کم کنند.

این وضعیت حدمجاز تلورانس نامیده می‌شود؛ بنابراین در این وضعیت نورون ها شروع به مردن می کنند.

 

۲- سروتونین
سروتونین هورمونی بازدارنده است نه محرک؛ گیرنده ها را مهار می کند تا بتواند خرسندی را به وجود آورد و قدرت مراقبه را افزایش دهد.

کاری که سروتونین می کند در حقیقت کاهش سرعت نورون ها به جای سرعت بخشیدن به آنهاست.
این کار به فرآیند خرسندی(شادی واقعی) منجر می‌شود که فرد به احساس یکی بودن با جهان می رسد که ما آن را “خوشبختی” می نامیم.

اما دوپامین قدرت سروتونین را به شدت کم‌رنگ می‌کند؛ بنابراین هرچه بیشتر به دنبال لذت باشید، خوشبختی کمتری بدست می‌آورید.

 

لذت و خوشبختی

هنر گفتگو

هنر گفتگو در کنار فرهنگ عذرخواهی”

از من دلخور شو، ناراحت شو، عصبانی شو… ولی قهر نکن! در خودت نریز

با شخص سوم و چهارم و دیگران درد و دل نکن!  آرام که شدی برگرد تا حرف بزنیم

رو در رو چشم در چشم صبورانه میشنوم تا بگویی و می گویم و انتظار شنیده شدن دارم…

بگذاریم گفتگو و قدرت عذرخواهی و قدرت بیان احساسات؛ مانند اکسیژن در هوا، در فرهنگ و ارتباطاتمان جاری شود.

فرهنگ گفتگو و عذر خواهی اگر در روابطمان نهادینه شود، قطعا بسیاری از مشکلات و بحران های موجود را به سرعت حل خواهد نمود.

هدف گذاری در زندگی؛ انسان را از مسیر پوچی به سمت تعالی، رشد و لذت از زندگی سوق می‌دهد.

🎯 هدف گذاری در زندگی؛ انسان را از مسیر پوچی به سمت تعالی، رشد و لذت از زندگی سوق می‌دهد.

این هدف گذاری سبب ایجاد انگیزه ای بی پایان در وجود وی می گردد که هیچ عاملی نمی تواند اراده او را سست نماید.

برای ادامه مسیر در زندگی، دو نوع هدف گذاری باید وجود داشته باشد.

۱.هدف گذاری بلند مدت:
که انسان با توجه به جهان بینی و نگرش خود به زندگی، راهی را متناسب با نیاز خود برمی گزیند که به این تعیین استراتژی، هدف گذاری بلند مدت می گویند.

  • نکات مهم:
    ✅ پس از مشورت و رایزنی با افراد با تجربه و متخصص، دیگر شک و تردید باید جای خود را به یقین و ثبات قدم بدهد.
    ✅ به هیچ عنوان اهداف و برنامه های بلند مدت نباید برای دیگران (هرچند فرد/افراد نزدیک) بازگو شود؛ زیرا مغز انسان احساس می کند که آن کار را انجام داده و به اتمام رسانده است؛ لذا انگیزه اولیه خود را از دست می دهد.
    ✅ به این نکته باید توجه نمود که هدف گذاری بلند مدت پس از مشورت و جمع بندی نهایی، فقط و فقط یکبار انجام شود.
    ✅ هدف گذاری بلند مدت حتما باید نوشته شود.
  • پس:
    – فقط یکبار استراتژی کلی طرح ریزی می شود.
    – حتما نوشته شود.
    – با کسی در میان گذاشته نشود.
    – مکرر در مورد آن تفکر و تدبر صورت نگیرد تا مانع ایجاد یاس و سرخوردگی شود.
    – پس از حرکت، از هرگونه شک و تردید احتراز شود.

۲. هدف گذاری کوتاه مدت:
پس از تعیین استراتژی کلی و هدف گذاری بلند مدت، کافیست فقط و فقط به روزانه کارهای روزانه خود رسیدگی نموده و برنامه هر روز را به طور منظم و دقیق پیاده سازی نمایید.
اگر هر روز امور مرتبط با همان روز را به صورت درست، کامل و با آرامش انجام دهید و به افکار منفی و آزار دهنده توجه ای نداشته باشید؛ به این امر هدف گذاری کوتاه مدت گفته می شود.

قدم های کوچک؛ اما مستمر هر روز شما سبب می شود که با آرامش به هدف نهایی و دراز مدت خود نزدیک شوید.
با این روش دیگر تفکرات پوچی و سرخوردگی رخت بر می بندد و انگیزه و انرژی جای آن را می گیرد. هدف گذاری بلند مدت شرط لازم و هدف گذاری کوتاه مدت شرط کافی حال خوب است…